خانه > اجتماعي, تصاویر > درخت مقدس !

درخت مقدس !


img_0271-custom.jpg

همیشه در جعبه جادو دیده ایم و از گوشه و کنار شنیده ایم که مردمانی در افق دور زندگی می کنند که بجای پرستش خداوند رحمان به پرستش بت روی آورده اند و برای رسیدن به آمال و آرزوهایشان متوسل به پرستش بت و یا دیگر جانداران شده اند . مصداق این مسئله در هند و یا دیگر ممالک آسیای شرقی که از غافله فرهنگ و تمدن عقب مانده اند نمود خوبی دارد . مثلا در سیلان معبدی است به نام معبد دندان بودا که مردم برای رفع مشکل و برآورده شدن حاجات خویش به آنجا می روند و یا معابد دیگری در هند که مردم به پرستش موش ، گاو و یا آلت تناسلی مشغول اند! تا الان فکر میکردم این عقب ماندگی فرهنگی و شرک به خدا ، خاص همان مناطق است و بس و هیچگاه باورم نمی شد روز ی دروطن خودم از این قشر مردم را ببینم ، تا اینکه به دعوت یکی از آشنایان به روستایی به نام پایین ده که در حوالی شهر مشهد رفتم و شنیدم که در این روستا درختی است به نام چلچراغ که اهالی روستا برای آن احترام خاصی قایل اند و از آن حاجت می گیرند …

نمایی از این بتکده !
img_0273-custom.jpg

تا قبل از اینکه الهه این مردمان رو ببینم با خودم گفتم حتما این درخت پدیده خاصی است و یا درختی کهنسال است و با گذشت زمانی طولانی توانسته است به این مقام شامخ نائل گردد اما زمانیکه توفیق زیارت این درخت رو پیدا کردم متوجه شدم که کلی اشتباه کرده ام و از نزدیک دیدم که این درخت هیچ پدیده خاصی نبود و جالبتر اینکه مدت خیلی کوتاهی است که در بین مردم آن هم توسط شخصی به نام مهدی به مقام ربوبیت رسیده است و هم اکنون اعلام می کنم من هم همچون ابراهیم خلیل الله روزی این بت رو خواهم شکست !

کتیبه ای که بر سر در این بتکده نصب شده
img_0268.jpg

پی نوشت : درود بر هوش و زکاوت این آقا مهدی که در مدت سه الی چهار سال تونسته این دکان و دستگاه رو راه بیاندازه !

پیش بینی : در آینده ای نزدیک شاهد این مسئله خواهیم بود که این درخت دارای زیارت نامه خاصی است و نقل خواهند کرد در روایات که هر کس چهل بار دور این درخت بچرخد ، چهل هزار حوریه یکباره در بغلش فرود خواهد آمد !

تصویر از : پسر آریایی

دسته‌ها:اجتماعي, تصاویر برچسب‌ها: , , ,
  1. 15 مارس 2008 در 07:46

    نزدیک جمکران یه جایی هست به اسم 5 امامزاده . نمی دونم جریانش چیه اما باید تو همین مایه هاباشه بالای درخته تسبیح می اندازند تا حاجت بگیرند.

    ————-
    آرسین : سلام کمال جان
    جالبه که اینا خیلی زود حاجتشون رو هم میگیرند !
    ممنون از حضورت

  2. 15 مارس 2008 در 08:30

    آرسین عزیز.
    خیلی دوست داشتم در این خصوص کامنتی مفصل بذرام تا دیگران هم از اون فیض ببرند،اما افسوس امروز کم حوصله و بهتر بگم اصلاً حوصله ندارم » پیری است و هزاران درد »
    حتماً این شعر را خوانده ای :
    دید موسی یک شبانی را به راه
    گفت کو همی ای خدا و ای الهی
    تو کجایی تا شوم من چاکرت
    چارقت دوزم کنم شانه سرت
    دستکت بوسم بمالم پایکت
    وقت خواب آید برویم جایکت
    گر تو رو را بیماری آید همچو پیش
    من تو رو عمخوار باید همو چو خویش
    ……………………………..
    ……………………………..
    آرسین عزیز،شاید بتونی مث ابراهیم خلیل الله بت شکنی کنی» استغفرالله ربی و اتوبه…..» ،اما عقاید و ایمان پاک اون مردم ساده دل مثل اون شبان رو هم میتونی؟!
    در کودکی به چشم خود دیدم » کلویر بندرانزلی » که مردی بسان شما می خواست همچون ابراهیم خلیل الله بجای بت،درخت شکنی کنه،پیرزنی بنام آقا ننه » الان هم زنده و منزلش پشت پایگاه و نزدیک محل دفن مرحوم سیروس قایقران » خواست جلوی این مرد را بگیره اما اون که برات نام داشت،با اره بنزینی » مخصوص بریدن درخت » افتاد به جان اون درخت،هنوز ثانیه ای نگذشته بود که اره در بین تنه درخت شکست و یک انگشت اون شخص بریده شد.
    اون پیرزن،با مهربانی از اون مرد خواست که دست از این کار خود برداشته و شیطان رو لعنت فرستد،اما اون شخص پای خود را در یک کفش کرده بود که باید این درخت را ببرد.
    اره ای بزرگتر آورد و جان کلام درخت رو با زحمت فراوان برید،پیرزن به خانه رفت،اما به مرد قول داد که سزای خود را با این عمل خواهی دید.
    خدا را گواه می گیرم که روز بعد،ماشینی از راه رسید و اون شخص را زیر گرفت و مرد.
    آرسین عزیز،نمی خواهم با این کامنتم خدمت شما و دیگر عزیزانی که خواهند امد،بگم که شما اشتباه می فرمایید و…. نه،اما این را هم بدانید که این خدا،این اعجاز ها،فقط مال من و مال شما و دیگر مسلمانان نیست،کافران هم برای خدا خدایی دارند………
    حوصله ندارم.
    ولش.
    موفق تر از همیشه باشی

    ————–

    آرسین : سلام بر عموی عزیز
    من خدای هیچ کس رو بیهوده نمی دونم و براشون احترام هم قائل ام
    و این شعر زیبا رو هم همیشه مد نظر دارم که :
    ما درون را بنگریم و قال را نی برون را بنگریم و حال را

    اما طرف حساب من اون مردم ساده دل و بی ریا نیست بلکه اون کس و یا کسانی است که این دکون و دستگاه رو راه انداختن .

    و این ماجرا رو هم از من بشنو :

    چند سال پیش یک خانه ای بود در قسمت پایین شهر مشهد که می گفتند کتی بر روی دیوار این منزل هست که از آستین اون آب می چکه و مردم برای شفا و رفع مرض از اون آب می خورند و اینقدر متقاضی زیاد شده بود که مردم توی صف می ایستادن تا نوبتشون بشه ، مدت ها گذشت تا اینکه یه آدم از خدا بی خبر رفت و گفت من این مسئله رو قبول ندارم و باید این تابوی جدید رو از بین ببرم وقتی رفت طرف اون کت کذایی که از روی دیوار برش داره و بندازش بیرون پیرزنی که صاحب منزل و کرامت بود گفت دست نزن مادر دستت خشک میشه این آقا بی اعتنا به حرف این پیرزن کت رو برداشت و انداخت بیرون ، با این کار مردم متوجه شدن که این آب از طریق لوله فاضلابی که میخ اون رو سرواخ کرده بوده از آستین کت چکه میکرده و …

  3. 15 مارس 2008 در 10:25

    اما این ماجرا چه ربطی به پیرزن کامنت من داشت؟!
    دست اون مرد که خشک نشد،شد؟!
    شایدم ربطی نداشت و فقط خواستی تشبیه کنی!؟
    به نظر شما تشبیه جالبی بود؟!

    ————

    آرسین : نه عمو جان به هیچ وجه به کامنت شما رطی نداشت
    نه دستش خیش شد 🙂
    فقط خواستم بگم که خیلی از این مسائل دکون و دستگاه هستش
    و از سادگی مردم سوء استفاده می کنند .
    همین و هیچ قصد دیگه ای هم نداشتم عمو جان

  4. 15 مارس 2008 در 10:30

    بذا باش حال کنن بابا چیکارشون داری؟

    ———-
    آرسین : من با اون مردم کاری ندارم رضا جان !
    من با اون صاحب مغازه کار دارم

  5. ناشناس
    15 مارس 2008 در 11:50

    اي آقا اين درخت كه خودش پوسيده !!!… اگه مقدس بود اول يه مرهم واسه سر كجل خودش درست ميكرد

    —————-

    آرسین : کی جرات داشت این حرف رو اونجا بزنه !

  6. میلاد
    15 مارس 2008 در 11:56

    آرسين جان خدمتت عرض كنم كه كاملا باهات موافقم و مخالفم با هرگونه اعتقاد به جادو جمبل و خدابازي و…
    من خودم مسلمانم و البته كمي اعتقاداتم با مسلمانان از هر دو نوع شيعه و سني فرق ميكند. من ميگويم به خدائي معتقدم چون عقلا به آن رسيده ام اما اينها مگر مغز خر خورده اند؟
    آخه پرستش آلت تناسلي هم شد كار؟!

    —————-
    آرسین : سلام میلاد جان
    خیلی ممنون از نظرت
    اینا معتقدند که پایه آفرینش و ادامه حیات همین آلت تناسلی است
    یکی از آشنایان رفته بود هند و با هزار بد بختی تونسته بود بره داخل معبد همین فرقه و چیزهای عجیبی دیده بود که آدم شاخ در میاره وکه اینجا مطرح کردنش صلاح نیست

  7. میلاد
    15 مارس 2008 در 12:02

    آرسين جان با مطلبت كاملا موافقم. من خودم يه مسلمونم، يه خدائي دارم كه عقلا بهش رسيدم و بر اين باورم كه وجود داره. براي اين عقيده خودم هم دلايل زيادي دارم و دينم فقط بهم به ارث نرسيده، مطالعه كردم تا قبولش كردم.
    اما اينا ديگه چه خرهايي هستند كه آلت تناسلي ميپرستند، والله نميدونم!!!!

  8. گوان
    15 مارس 2008 در 13:37

    ای بابا! حالا فکر می کنی که درخت رو قطع کنی ریشه ی خرافات و کج خیالی مردم رو هم زدی؟ درخت نباشه یه چیز دیگه؟ چه فرقی می کنه. تازه تو که نمی تونی همه ی درختای دنیا رو قطع کنی.
    بی خیال این دو سه تا درختی شو که تو ایران موندن.
    به جای درخت قطع کردن باید به مردم سواد و آگاهی داد.

    می گن امیر کبیر دستور اعدام باب رو داد، وقتی که باب رو می خواستن دار بزنن، طناب قطع شد، همه گفتن معجزه است، امیر کبیر گفت تیربارونش کنید. خوب کردن.

    اما همین امیر کبیر گفته اگه محصول یک ساله می خواین گندم بکارین، اگه محصول پنج ساله می خواین درخت بکارین، اگه محصول صد ساله می خواین درخت بکارین.

    حالا فکر نکنی با یه تبر برداشتن و ژست گرفتن بت شکن می شی. بت مردم تو ذهنشونه باید به ریشه ی ذهن زد نه اینکه محیط زیست کشور رو خراب کرد!

    ————-

    آرسین : سلام گوان عزیز کاملا با نظرات شما موافقم
    و اون ژست هم نمایشی بود رفیق ، شما جدی نگیر
    باز هم از حضورت متشکرم 🙂

  9. ali
    15 مارس 2008 در 14:09

    salam are intorie dige man khodam make raftam va eslame vaghei ro az nazdik heskardam vali moteasefane to keshvare ma faghat dam az eslamo mosalmonye vali hichkodomesh nist haftei 1 emam zade ezafe mishe.che tavaghoi dari vaghti raise ershade mardom ro to khane fesad migiran in ke rais police az baghye melat che entezari darh?

    ————

    آرسین : سلام علی جان
    انشاء الله درست میشه ….
    ممنون از اینکه وقت گذاشتی رفیق

  10. حميد
    15 مارس 2008 در 15:18

    سلام . آقا من يك خاطره از خودم دارم
    توي شهرستان ما يك جائي هست منصوب به حضرت عباس بنام حوض عباس كه مردم پنج شنبه ها مي رن اونجا و سفره ميندازن و مراسم روضه خواني دارند . يكبار من كه مشكلي برام پيش اومده بود پاشدم رفتم اونجا نصف شب بود ديدم درب اتاق حوض عباس يك سنگ مرمر خيلي تميزه و نذر كردم اونجا شمع روشن كنم رفتم يك بسته شمع خريدم و اومدم همه رو روشن كردم و رفتم خونه چند ماه بعد اومدم ديدم اين جائي كه اصلا تا حالا شمعي روشن نشده بود و سنگ مرمر به اين تميزي داشت پر شده بود از شمع و ديوار دود زده . فهميدم مردم هم دنبال بهونه هستن كه دست خودشون رو به يك چيزي برسونن بدون فكر و يادم اومد كه وقتي رفتم مكه اين وهابيها هي به ما ميگفتن شما مشرك هستيد و… مردم ما مشرك نيستن اما ديگه شورش رو در اواردن ميرن امامزاده و يك عالمه پول ميريزن توي مرقدش كه اوقاف هلفي بيا بر داره بره . اما همين كنار امامزاده مردم بدبخت و بيچاره زندگي ميكنن كه كسي بهشون كمك نمي كنه . مردم فكر مي كنن اگهخ اين پول رو نندازن توي صندوق امامزاده و بدن به يك ادم فقير يا موسسه خيريه حاجتشون براورده نميشه و يا نزد خدا مقبول نيست . آره عزيزم اين همون ديد اشتباهه كه بايد اصلاح بشه

    —————

    آرسین : سلام حمید جان
    ممنون از نظرت
    منم امیدوارم روزی ریشه این خرافات خشک شود.

  11. 15 مارس 2008 در 22:43

    بعضی جاها (مثلا نزدیک میامی خودمون ) چون درخت تو دل سنگ ریشه دوونده یه پارچه ای بهش میبندن تا حاجت بگیرن … و ازهیچ دم و دستگاه اضافه هم خبری نیست …

  12. 15 مارس 2008 در 22:46

    ولی این یکی انگار قضیه ش فرق میکنه …

    ———
    آرسین : منم خیلی دنبال این تفاوت گشتم اما به نتیجه ای نرسیدم همشهری عزیز

  13. 15 مارس 2008 در 23:55

    جالب بود، امان از جهالت آدم ها….
    از این دست بتکده ها در ایران کم نداریم دوست من

    ————-

    آرسین : سلام دوست عزیز

    به نظرم الان میتونیم صادر کننده خوبی تو این زمینه باشم چون تقریبا به خود کفایی رسیدیم
    ممنون از اینکه سر زدی
    پاینده باشی 🙂

  14. 16 مارس 2008 در 01:29

    سلام دادش گل
    مخلصیم…آقا مارم ببرید اینجاها که میرید:)

    ————–
    آرسین : سلام احسان گلم
    چشم 🙂 شما تشریف بیارید مشهد

  15. 16 مارس 2008 در 15:07

    سلام
    واقعاباعث تاسف.

    ——–
    آرسین : سلام
    و تأثر 😦

  16. mehrnoosh mohtashami
    16 مارس 2008 در 16:33

    درخت در ميان ايرانيان از قديم مقدس بوده اما نه مورد پرستش ! چنين كارهايي استفاده از جهل و ساده دلي مردمي ناآگاه است و بس !
    موفق باشي !

    ——————-
    آرسین : سلام خانوم محتشمی
    ممنون از اینکه سر زدید و نظرتان رو بیان نمودید
    ناراحتی من هم از همین مسئله هست که با سوء استفاده فرصت طلبان به امری مورد پرستش دراومده

  17. الیاس
    1 سپتامبر 2008 در 15:42

    اینها دروغهایی هست که در کنار واقعییتهایی اینچنینی و تقریبا این شکلی درست شده .حالا یا برای دکان داری یا…

    و علت اصلی بوجود آمدن این جور مکانها وافکار آگاهی نداشتن و بی توجهی ما مردم به اصل و ریشه واون هدف دین هستش

  18. 16 نوامبر 2008 در 09:30

    به نظر من امام زاده ها هم كه مردم ميروند دخيل ميبندند و از اين كارهاي مسخره باز خودش يك نوع بت پرستي به حساب مياد..بيچاره درخت ها……

  19. 16 نوامبر 2008 در 10:26

    وظيفه خود مي دانم كه از حضور چنين هموطنان بيداردلي در فضاي وبلاگستان فارسي قدرداني كنم. ممنون كه به اين موضوع مهم پرداخته و ريشه ها را مورد هدف قرار داده ايد، نه معلول ها و شاخه ها و برگها را …
    زنده باشي هموطن ناديده من.

  20. orkide
    24 نوامبر 2008 در 13:33

    خیلی جالب بود جالبتر نظرات عزیزان

  21. moslem
    3 دسامبر 2008 در 12:37

    قطع این درختان در واقع حذف صورت مسئله است و نه حل آن. این درختان نمادی از عظمت حق تعالی هستند و در کالبد درخت نمایان شده اند و محترم شمردن آنها دلیل بر پرستش آنها نیست. بعضی از این درختان در زمان امامان ما وجود داشته اند(سرو کاشمر در زمان امام موسی کاظم(ع)) اما هیچ امامی دستور قطع آنها را نداده است. مشکل جای دیگر است …

  22. علی
    23 نوامبر 2009 در 08:57

    خرافات ما ریشه در مذهبمون داره وقتی بما بگن این امام زاده بالای تپه شفا میده شما از کجا میدونی که اون واقعا امامزاده است وهمچنین چیزای دیگه

  23. پاسارگاد
    13 دسامبر 2009 در 09:34

    دمت گرم.امیدوارم که بتوانی ریشه خرافه پرستی رو بزنی

  24. 27 دسامبر 2009 در 05:17

    سلام

    ریشه این خرافات در مردم ساده دل ماست که هر چیز رو سریع باور می کنند .
    اگه به وبم بیایی خوشحال می شم.

  25. باد
    27 دسامبر 2009 در 23:45

    با سلام خدمت تمامي دوستان.
    من به شخصه اعتقاد به خيلي از اين جور چيزا ندارم.
    ولي بايد اينو در نظر داشت كه چيزي كه حاجت رو برآورده مي كنه به هيچ وجه خيلي از اين اشيا و اماكن نداند.
    تنها چيزي كه به برآورده شدن حاجات و آمال مردمي كه متوسل به اين جور عوامل مي شند تنها و تنها ايمان و اعتقاد و نيتي هست كه داند.
    شايد خيلي از شما ها داستان حضرت موسي را شنيده باشيد كه به پيرمردي رسيد كه درخت رو نماد خدا ي دونست و بهش تعظيم و احترام مي كرد در حالي كه در قلبش به واقع خداي يكتا و بي همتا رو مورد پرستش قرار داده بود.
    حضرت موسي به پير خرده گرفت و مورد نكوهش قرار داد كه از جانب حضرت حق اين ندا اومد كه به وسايل پرستش دقت نكن به چيز اصلي اي كه پير مي پرسته يعني خود خداوند دقت كن.

    شايد خيليا يه جا رو واسطه قرار ميدن در حالي كه مي تونند خود خدا رو بدون واسطه مورد مخاطب قرار بدن و نياتشون رو بهش بگن اما باز چون اصل نيت اونها خود خداست موجب برآورده شدن حاجات ميشه.

    با تشكر حسيني

  26. ناشناس
    15 مارس 2010 در 21:47

    همتون آریایی هستید چه هندی ها چه فارسها و سایر آریایی ها
    تازه اینکه چیزی نیست
    کافیه خودتون رو از دید یک غیر آریایی نگاه کنید ببینید که چه قدر عادتهاتون بد هست با اینحا چه قدر به آریایی بودنتون افتخار هم می کنید
    عربا بدند فلانی ها بدند
    فقط آریایی ها خوبند
    همین نژاد پرستی تون میزان سهمی که شما از انسانیت دارید رو مشخص می کنه

  27. ناشناس
    15 مارس 2010 در 21:54

    آلت پرستي دربین آریاییها
    مردم آریایی هند داراي عقايد و دينهاي گوناگون هستند. در آنجا از گاو پرستي و بت پرستي و … گرفته تا آلت پرستي در بين مردم رواج دارد. تا جايي كه به زشت‌‌ترين و قبيح‌ترين عضو بدن انسان، ارزش قائل شده و آنرا مي‌پرستند. يكي از هفت معبد بسيار مقدس شيوا (لينگايي هند) است. در اين معبد آلت تناسلي مردانه‌اي كه از نقره ساخته شده در وسط معبد قرار دارد، زيارت كنندگان مرد و زن هر دو به نيايش و استغاثه به درِ خانه اين مجسمه (معبود) مشغول بوده هر كدام فرمولها و اوراد نيايشي خاصي را زمزمه مي‌كنند و حاجات خود را می طلبند.[1] آریایی های هند که پسر عموهای فارسهای ایرانی هستند«لينگا» (آلت مردانه) را با آب و يا شير، پاك و استحمام مي‌كنند، ديگران آنرا لمس كرده، روغنهاي خوشبويي به آن ماليده، آن را با گلهاي تزئيني زينت مي‌كنند و عده‌اي نيز نذورات خود براي آنرا به كاهن (روحاني) معبد مي‌دهند. اين لينگا در يك يوني كه محل خاصي است قرار داده شده است. بالاي آن نيز يك مخزن طلايي قرار داده‌اند تا دايماً قطرات آب روي لينگا (آلت مردانه) چكيده و آنرا مرطوب نگه دارد. اين آب را بعداً جمع كرده و به عنوان (آبي مقدس) بين زايرين معبد تقسيم مي‌كنند كه خاصیت داروي باروري را دارد. استفاده از مخازن و يا حوضچه‌هاي مصنوعي آب در بيرون از معابد كه راه پله‌هايي در كنار آنها تعبيه شده و شخص نيايشگر از طريق آنها به داخل حوضچه رفته و قبل از زيارت معبد خود را تطهير کند،. از دیگر رسوم مردم اریایی این است که، داماد مجسمه‌اي طلايي از اين لينگا و يا آلت تناسلي مردانه را كه روي زنجيري از طلا نصب شده به گردن عروس مي‌اندازد و او هم هرگز به هيچ دليلي آنرا از خود جدا نمي‌سازد.[2]. در خرابه‌هاي شهرهاي هند هزاران مجسمه و نمونة آلات تناسلي پيدا شده است كه به صورت اولين تمثال و يا مجسمه براي پرستش و نيايش شيوا در آمده است. در تمام معابد شيوايي در نقطة مركزي معبد كه مقدسترين مكانهاي مقدس معبد مي‌باشد مجسمه‌اي از يك آلت تناسلي قرار داده شده است.[3] نکته جالب توجه این است که بسیاری از فارس ها برای نامگذاری فرزندان خود از نام شیوا استفاده میکنند. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. تاريخ جامع اديان، تأليف جان بي ناس. 2. تاريخ مختصر اديان بزرگ، تأليف فليسين شاله. 3. هندوئيسم، تأليف ك. م. سين.

  28. 27 مارس 2011 در 18:18

    با سلام
    میشه متن خود کتیبه رو هم بنویسید؟
    یا اگه امکانش هست به ایمیلم ارسال کنید

  1. No trackbacks yet.

برای ali پاسخی بگذارید لغو پاسخ